10 دکلمه در مورد دهه فجر زیبا و کوتاه
به گزارش تور ایران، دهه فجر علاوه بر تاثیر معجزه گونی که بر زندگی تمام ایران و حتی جهان گذاشت یادآور رشادت ها و بزرگواری و عظمت مردان و زنانی بود که با دست های خالی اما دلهای پایدار حماسه آفریدند و هیمنه استکبار جهانی را که در چشم تمام جهانیان شکست ناپذیر و جاویدان می نمود را شکستند. هرچقدر در وصف آن آزادمردان شعر بگویم و دکلمه زمزمه کنیم باز کم است. زبان حقیر ما همواره از ذکر رشادت های آنها قاصر است. در این مطلب سعی داریم گوشه کوچکی از رشادت ها و حماسه های دهه فجر را در قالب دکلمه به تصویر بکشیم. با ما همراه باشید با چند دکلمه در مورد دهه فجر و پیروزی انقلاب اسلامی!
10 دکلمه در مورد دهه فجر زیبا و خواندنی
خیابان ها راه افتاده بودند تا رود شوند و به دریای آزادی بپیوندند.
آسمان بر شانه های شهر آمده بود تا حس آسمانی بودن، در پرنده ها فراگیر شود. پرنده ها، عطر پرواز را بر دیوارهای نقش بسته به خون می نوشتند. انسان، از سایه هایش فاصله می گرفت تا آرمان شهر را بیافریند؛ در روزهایی که بهار به سرنوشت زمستانی زمین فکر می کرد.
مردی که شبمان را به روز رساند…
آن روز، تمام جهان به فرودگاه مهرآباد ختم می شد. انگار جهان می خواست دوباره متولد شود! قدم که بر پله های آمدن گذاشتی، پرواز بر شانه های ما نشست و عطر لبخندهای ما، درختان را از پشت دیوارهای برفی صدا زد.
درختان، سر از پشت زمستان برآوردند و شکوفه ها، به بهار لبخند زدند تا زمستان، بودن خویش را فراموش کند. با هر قطره خونی، شکوفه سیبی به زندگی لبخند زد و بهار، به باغچه ها رسید.
☫.☫.☫.☫.☫.☫.☫
کسی آمد تا جهان را تقسیم کند. کسی آمد، تا آینه ها را تقسیم کند و شب را به روز برساند و چراغ های امید را در دل همه شب های تنهایی روشن کند. کسی آمد که چشم هایش روشنی دل هایمان بود
هنوز هم صدای جاویدان او در سراسر تاریخ به گوش می رسد. هنوز هم قامتش، به بلندای آسمان حقیقت است و در عشق و تکریم والایی ها، به صلابت صخره ها می ماند و به عظمت کوهساران.
امام را می گویم؛ مردی که کران تا کران حیات را از تحرک و مبارزه و فریاد برضد استعمارگران، سرشار ساخت. فرزانه ای که نمونه مجسّم شجاعت و بی باکی بود. او که از هیچ قدرتی جز خداوند باک نداشت و در برابر هیچ گردن کشی سر فرود نیاورد.
راستی، کدام تصویرگر می تواند جَبین پاک آن بزرگ مرد را به تصویر درآورد؟ کدام شاعر می تواند قصیده سرای آن ستم سوز و سپیده آفرین باشد؟ کدام نویسنده می تواند حکایت گر شورآفرینی ها و ایمان گستری های آن والامقام باشد؟ دهه مبارک فجر، بر نایب آن فجرآفرین و امت خداجوی ایران مبارک باد.
☫. دکلمه در مورد دهه فجر .☫
یادش به خیر روزی که عصاره تاریخ بر صحیفه سرخ بهمن چکید، آفتاب ناب بر یاسمن های بی تاب، از غرب تابید و اشراق شرق پدید آمد. یادش به خیر، روزهایی که سیمای زیبای یوسف، دیده کنعانیان عشق را بصیرت بخشید؛ بیضای دست آسمانی موسی، شراره های شعف را در ظلمت کده زمین پاشید؛ نفحه عیسویِ به عرش رفته، بر خاک نشینان دمید؛ نوح با کشتی صفا، به مهد موعود رسید؛ بت های سیاه جهالت، در پای حماسه و برهان ابراهیم بر خاک فرو افتادند و امام، به میهن اسلامی قدم نهاد و گل ها به ترنّم شادمانی دل ها گوش جان سپردند. یاد آن روزها، هماره در خاطر دل ها مستدام باد.
دکلمه در مورد دهه فجر زیبا
☫. دکلمه در مورد دهه فجر مخصوص دانش آموزان .☫
ای گستره هر چه خوبی و حسن!
ای ستاره درخشان آسمان ایران!
ای نگاهت تپش گام های رهایی!
ای طنین نَفَست سبزتر از هر چه بهار!
ای صدف صدق و صفا!
ای چشمه نور!
ای خمینی پیروز!
خوش آمدی به سرزمین دلیران و سبزقامتان.
☫. دکلمه در مورد دهه فجر ابتدایی .☫
اماما!
مقدمت را گرامی می داریم و بر شهیدانِ سال های آغازین انقلاب، از سر اخلاص گُلِ سلام نثار می کنیم؛ بزرگ مردانی که از این سرزمین پاک، به سوی افلاک پر گشودند؛ شهیدانِ والا مقامی که خارهای پلیدی را از سرزمین آینه ها تاراندند و آزادی و استقلال را برای ما به ارمغان آوردند. اینک در دهه مبارک فجر، یادِ یادآوران سرسبزی و طراوت، پویندگان راه حق و حقیقت، ایمان مداران پاسدار مکتب ولایت، نگاهبانان قلعه شرافت و مردانگی، و شهیدان راه عزّت و آزادگی را گرامی می داریم.
☫. دکلمه در مورد دهه فجر .☫
با گام های استوار رفتند؛ تا فتح قلّه ی انقلاب، فریادگر و پرخروش، مصمم و پرامید، در صف هایی به هم پیوسته و دل هایی از هم نگسسته؛ مردم روزِ بیست و دوّم بهمن را می گویم!
آن روز کوچه ها عطر خوش انقلاب را حس می کرد و مردم در زمستانی سرد، گرمی آغوش همدیگر را در تبریک پیروزی می چشیدند. اصحاب عاشورای خمینی (رحمت الله علیه) و دانش آموختگان دانشگاه حسینی، این بار حماسه ای دیگرگونه آفریده بودند و کعبه میهن را از بُت های زر و زور و تزویر پاک کرده بودند. آنان که ایمان را با مائده های آسمانی اش، در بازار شهر گسترده بودند و تلاش را میهمان زندگی مردم کرده بودند. هم آنان که خون را کمترین متاع به درگاه پروردگارشان می پنداشتند و هستی خود را خالصانه برای رهبر خود می گماشتند.
☫. دکلمه در مورد انقلاب و دهه فجر .☫
آن روز، حقیقت گُل متجلّی شد و باغ به این همه زیبایی خود تبریک گفت. آن روز پرنده هایی که کوچیده بودند بازگشتند و فضای آسمان در کثرت آنان، پنجره پنجره شده بود. آن روز درختان سرو به آزادی و آزادگیِ همگان، پیام تبریک فرستادند و برکه ها زلالیِ مردان و زنان انقلابی را درود گفتند. آن روز اقیانوس، مبهوت تلاطم های دلیرانه ای بود که کویر تشنه ایران را سیراب ساخته بود و سیلی خروشان شده بود، تا خانه عصیان را از جا بَرکند.
آری، آن روز، روز خدا بود.
اینک در یاد روز آن بهارِ فراموش ناشدنی، به روح پاک شهیدان درود می فرستیم و با گرامی داشت خاطره آن مسیح انقلاب، راه پرافتخار خویش را ادامه می دهیم.
دکلمه در مورد دهه فجر کوتاه
☫. دکلمه در مورد دهه فجر بچگانه .☫
شب در عمیق لحظه ها، ریشه دوانده بود و تا افق های دور، جز سیاهی، رنگ دیگری دیده نمی شد. چشم ها، به تاریکی عادت کرده بودند و هیچ نگاهی، صادقانه به جستجوی نور، برنمی خاست. جرأت گشودنِ حتّی یک روزنه کوچک، در فکرِ دست ها، جاری نبود. پنجره ها، میلی به دیدن نداشتند و زیبایی ها، چنگی به دل نمی زدند؛ چرا که دیدنِ زیبایی در قفس، زیبا نیست. در چارسوی باور شهر ـ تا جایی که چشم کار می کرد ـ تنها حضور یک فصل می وزید؛ آن هم زمستان بود. قلب ها به لحظه انجماد نزدیک بودند و جرقّه هیچ اندیشه ای، ذوبشان نمی کرد.
☫. دکلمه بسیار زیبا در مورد دهه فجر .☫
شهر، قلمرو شب بود و سلطنت، از آنِ تاریکی؛ و در این میان، انسان ـ این موجود زجر کشیده تاریخ ـ با ناامیدی، سرنوشتِ تلخِ خود را می نگریست. زندان ها، از حضورِ پیروان سپیده، لبریز بود.
ناگهان، ورق برگشت، صدای قدم های نور، در دهلیزهایِ تنگ و تاریکِ زمان پیچید و از طنین استوارش، پشتِ شب لرزید. خورشید، با تمام عظمتش ـ از پشتِ ابرهایِ تیره روزگار ـ طلوع کرد؛ آمد و به یک چشم بر هم زدنی، طومار عمرِ چندین هزار ساله شب را، مچاله کرد، روح زمستان را به زنجیر کشید و در تقویم زمانه، نامِ بهار را نوشت. خورشید تابید و سِحر کلامش، گرم و نافذ، در دل و جانِ شهر، نفوذ کرد و طلسمِ تسخیرناپذیر پنجره ها را حس کرد؛ آمد و نگاهِ مهربانش را ـ عادلانه ـ با تمام شهر، قسمت کرد.
☫.☫.☫.☫.☫.☫.☫
می دانم، آری می دانم؛
آن روز، پنجره ها برای آشتی با صبح، نفس تازه کشیدند.
آن روز، ک خوبی ها به صلیب کشیده شده بود و خون از پنجه استعمار چکّه می کرد و قفس، تنها جایگاه پرندگان بود؛ چون نغمه آزادی سرداده بودند.
می دانم، همان دقایقی که گوش ها به ضبط صوت چسبیده بودند، تا نوای باران را که چکه چکه می کرد و پلیدی ها را می شست، بشنوند.
چه شوری داشت، چه بلوایی شده بود و چه غوغایی می کرد؛ تکاپوی خفته که بیدار شده بود و دستانی که زانوی غم بغل گرفته بودند؛ حالا مشت شده بود.
تندتند ورق بود که بر سینه دیوار می چسبید: آزادی…. و بطری بود که بمب می شد و حالا شاهِ معکوسِ روی دیوارها، تمام حشمت 2500 ساله را زمین می ریخت.
آن روز کودک بود که رهِ مردان خدا می پیمود و یک شبه مرد می شد؛ مردی که در کوچه پس کوچه های شهر، نوک سلاح ها در انتظار سینه پر تپشش کمین کرده بود.
پیرزن کنج حلبی آباد، دیگر از شاه سخن نمی گفت، سراغ از آقا می گرفت. می دانم؛ آری خوب می دانم شهدا، کف خیابان نماندند؛ دستانی آنها را بالا برد؛ اصلاً شهدا هیچ وقت زمین نمی مانند.
و می دانم سیب معطر آزادی در دست من است، من دانه سیب خواهم کاشت و درختی از نو خواهم رویاند.
آه، من تو را گم نخواهم کرد، من همان دبستانی ای هستم که به من چشم امید بسته بودی.
من تو را گم نخواهم کرد هرگز، هرگز
دکلمه در مورد دهه فجر زیبا و کوتاه
سخن آخر
در آخر از شما عزیزان و سروران گرامی تقاضا داریم دلنوشته ها و دکلمه های زیبای خودتان را در قسمت نظرات با ما به اشتراک بگذارید. امیدواریم از خواندن این گلچین دکلمه در مورد دهه فجر زیبا و کوتاه لذت برده باشید.
شما می توانید 2 انشا در مورد دهه فجر کوتاه برای دانش آموزان را هم در خبرنگاران بخوانید.
منبع: مجله انگیزه